سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 7
کل بازدید : 23219
کل یادداشتها ها : 42
خبر مایه


به گزارش جهان به نقل از مهر، مولای ما نمونه‌ای دیگر نداشته و زخم‌های جنگ احد سندی بر دلاوری‌های بی‌پایانش است، آنجا که در آستانه پیروزی در احد، چشم‌های طمع سراغ غنیمت‌ها را می‌گرفت، علی(ع) تنها سپر دفاعی از جان پیغمبر(ص) بود، با بدنی که دیگر جای سالمی در آن باقی نمانده بود.

 
خنده آن زمان بر گونه‌های علی(ع) گل انداخت که عقد او و دختر عمویش فاطمه(س) را در آسمان‌ها خواندند، آنگاه که در میان هلهله فرشتگان فاطمه (س) قدم در خانه حیدر گذاشت.

 
روزها گذشتند و غدیر زیبا‌ترین خاطره علی(ع) به تصویر درآمد، وقتی جحازهای اشتران ماذنه‌ای شد تا پیامبر(ص) دست‌های او را بالا برد و شهادت ولایتی مولا را بر زبان جاری کرد.

 
سقیفه اما آغازی بود بر غربت‌های مولا، وقتی بزرگان منافق صفت اسلام، "الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی" را به باد فراموشی سپردند، وقتی بر بیعت خود با علی(ع) پشت پا زدند، وقتی خار در چشم و استخوان در گلو، خانه نشینی را بر مولا تحمیل کردند.

 
شهر این بار کمر بسته است تا علی(ع) را انکار کند و گویی ریسمان‌ها هم، گره در کار علی(ع) می‌اندازند وقتی زبانه‌های آتش از درب خانه‌ای بالا می‌رود که جبرئیل برای فرود آمدن در آن، اذن دخول از زهرا اطهر(س) می‌گرفت.

 
حالا بیست و پنج سال از خانه نشینی وصی نبی می‌گذرد، او می‌آید با نعله‌های وصله دار تا عدالت را در جان شهر بنشاند.

 
اهالی جمل و صفین و نهروان اما، تاب تحمل عدالت این مرد را ندارند و دست اتحاد به هم می‌دهند تا پیشانی‌های پینه بسته از عبادت بی‌ولایت خود را برای همیشه تاریخ رسوا کنند.

 
سحر نوزدهم رمضان در و دیوار کوفه هر چه سعی کردند در هیاهوی رفتنش مولا را منصرف کنند راه به جایی نبردند و دلشوره‏هایی عجیب، مسجد کوفه را‌‌ رها نمی‌‏کند و انگار دل غم گرفته محراب، برای حادثه‏ای سرخ می‌‏تپد.

 
شمشیری دریا را می‌شکافت و رکعاتی ناتمام از عشق برجای می‌ماند و صدای ضجه جبرئیل بلند می‌‏شود که «تهدّمت والله ارکان الهدی».

 
حالا دو شب است که کوفیان فهمیده‌اند علی(ع) نماز می‌خوانده است، دو شب است که یتیمان کوفه هم بازی روز‌ها و شبهای گذشته خود را شناخته‌اند و فهمیده‌اند آن مردی که غم‌ها و بی‌کسی‌هایشان را با او قسمت می‌کردند مولای ما است.

 
علی جان، هر شب تو بودی و ضرب قدم‌هایت در کوچه پس کوچه‏های غم افزای کوفه، تو بودی و گریه‌های نیمه شب در نخلستان‌ها، تو بودی و درد دل‌هایی که نصیب چاه می‌شد اما امروز دیگر تنها نیستی و ملاقاتت با فاطمه(س) در بهشت، فرشتگان را وجد می‌آورد.

 
آقا جان گفتی فرصت‌ها چون آبر‌ها می‌گذرند پس فرصت‌ها را غنیمت شمرید، گفتی اهل دنیا سوارانی در خواب مانده‌اند، سفارش کردی خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى‎کند.

 
آخرین ساعات عمرت درباره یتیمان سفارش کردی و گفتی، مبادا گرسنه و بى سرپرست بمانند، گفتی مراقب همسایگان خود باشید که پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم مى‎خواهند آنها را در ارث شریک کند.

 
گفتی قرآن این کتاب خدا را دریابیم که مبادا دیگران در عمل کردن، بر ما پیشى بگیرند، گفتی نماز پایه دین شماست و درباره خانه خدا اینگونه تاکید کردی که مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.

 
گفتی جهاد در راه خدا را فراموش نکنیم و مضایقه از مال و جان خود در این راه را جایز ندانستی، سفارش کردی زکات بدهیم چرا که زکات آتش خشم الهى را خاموش مى‎کند.

 
آقا جان گفتی فقرا و تهیدستان را در زندگى خود شریک کنیم و در انجام کارى که رضاى خدا در آن است بکوشیم و به سخن مردم ترتیب اثر ندهیم.

 
سفارش کردی امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعاى آن‌ها برآورده نخواهد شد.

 
 گفتی، شما را سفارش می‌کنم به ترسیدن از خدا، و اینکه دنیا را نخواهید هر چند دنیا در پی شما بیاید. دریغ مخورید بر چیزی، از آنکه به دستتان نیاید. حق را بگویید، برای پاداش آن جهان کار کنید، با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یاری کنید.

 
فرمودی شما را سفارش می‌کنم به ترس از خدا و آراستن کار‌ها، آشتی با یکدیگر، که من از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود: آشتی دادن میان مردمان از نماز و روزه سالیان بهتر است.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ